۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

محرم ماه خون وشهادت




قال ابوعبدالله علیه السلام: الغاضریة من تربة بیت المقدس
امام صادق علیه السلام فرمود: کربلا از خاک بیت المقدس است




قال ابوعبدالله: ان أرض کربلا و ماء الفرات اول ارض و اول ماء قدس الله تبارک و تعالى
امام صادق علیه السلام فرمود: سرزمین کربلا و آب فرات، اولین زمین و نخستین آبى بودند که خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشید


۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

ایران اسلامی نه اسلام ایرانی




از جمله مسائلی که در مقاطع مختلف از سوی معاندین و منافقین و مخالفین نظام مطرح میشود بحث اسلام ایرنی میباشد ، بجای  ایران اسلامی .
ما گاهی ریشه مسلمان شدن ایرانیان و دیگر ملل ر را نیز فراموش میکنیم و غافل میشویم که ما برای عزت پیدا کردن خود را به اسلام و اسلامی منتصب کرده ایم ، ما هستیم که نیاز به این انتصاب و مقام داریم . نه اسلام به ما.
ما چه چیزی میخواهیم به خداوند و دین او بدهیم که او نداشته باشد. و معمولاً علت طرح آن بدین دلیل استکه میخواهند اسلام را ناچیز جلوه دهند تا در آینده بهتر مورد هجوم قرار دهند ، در حالی که ما هستیم که باید هوشیار باشیم که گمراه نشویم.
از طرفی خداوند و دینش اگر نیاز به حمایت و ثابت قدمی ما دارند نه سر نیاز آنان که از سر نیاز بندگان است که خود را برای خداوند باید به اثبات برسانند.
دشمنان معمولاً از اسلام بدنبال مسائلی میگردند که در این برهه زمانی هنوز علم درک آن مسائل را پیدا نکرده اند و عدم آگاهی خودشان را دلیل بر ضعف دین میدانند، گویا فراموش کرده اند که تا همین چند صده قبل خیلی چیزهای دیگر را هم نمیدانستند ؟! و گویا نمدانند هر چه زمان به جلو میرود آگاهیهای انسان بالا میرود و خلع های موجودش را میپوشاند.
حتی فراموش کرده اند که خدا را با چه صفاتی پذیرفته اند و وقتی لب به اعتراض مگشایند فراموش میکنند مه از کسی ایراد میگیرند که علمشان در برابر او هیچ است.
در رابطه نیز بدنبال همین فکر هستند . در حالی که هرچند قبول داریم که همه ملل ،گاه جدای از هنرهای مشترکشان ، هنرهای اختصاصی خود را دارند.
ولی این در زمانی استکه بحث بر سر هنر ملل است. و در زمانی که قرار است انتصابی به یک حقیقت برتر شود ، اولویت بر آن حقیقت است ، به عنوان مثال ما منکر هنر ایرانی نیستیم  . اما اگر بخواهیم از یک سبک دیگر و یک فکر دیگر و یک هنر برتر سخن بمیان آوریم به هنری تمسک میکنیم که اثرات الهی و خدایی و دینی در آن نمود بیشتری داشته باشد . چرا که ذاتاً قبول دلریم که خدا برتر ازماست و خالق همه هنرها و زیباییها خداست و اگر ما در حد اندک از هنری بهره برده ایم از لطف او بوده است و نباید به آنچه سرچشمه اصلیش خداست ، قره شویم.
همچنین هیچگاه  نباید کینه های سیاسی را در هنرمان تاثیر گذار کنیم و به تبلیغ غلط بیگانه فکر کنیم هرچه رنگ مذهب گرفت ضعیف است . در حالی که هرچه رنگ و بوی مذهب بگیرد نه تنها ضعیف نیست بلکه اعتبار بیشتری میگیرد که متاسفانه مذهب زدگی بعضی این افکار غلط را ایجاد کرده.
در پایان به اهل هنر به عنوان یک هنرجوی کوچک و ناجیز  متذکر میشوم  که ما هرچه داریم از خداست ، حتی هنرمان. و درصدی هم به این مسئله توجه کنید که این هنر در وجود ما که فانی هستیم هیچگاه مطلق نمیتواند باشد. و اگر مثل خیلی نعمتهای دیگر از جمله سلامتی و دارایی و غیره ،  از سوی خالق گرفته شود ، دیگر چیزی برای عرض اندام نداریم، پس همان بهتر  بی غرور  اهل هنر باشیم.



۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

ترور و تروریست بخش دوم





ترور و تروريست بخش دوم :  ما در بخش اول به اين نتيجه رسيديم كه ترور ماهيتاً در چند بخش بايد مورد بررسي قرار بگيرد :(( يك )): علت ترور بررسي شود . ((دو)): شخصيت ترور شده . ((سه )) : ترور كننده. ((چهار )): آيا همه ترور ها مردود است؟ ((پنج)): مجوز ترور از طرف كي باشد مجاز و مشروع است.
و حالا ميخواهيم بررسي كنيم كه چرا تعدد راي در مجوزها جهت انجام ترور ايجاد شده است؟؟؟وقتي به اين موضوع ميخواهيم رسيدگي كنيم بايد توجه داشته باشيم كه تعدد آيينها ، ايدولوژيها ، مسلكها و مكاتب ، باعث اصلي اين تعدد افكار در جهت مسئله ترور است .
سياستمدارها((خصوصاً غربيها)) براي آزادي بيشتر در اقدامات خود عمدتاً بصورت مخفي تشكيلاتي را براي اين كار ايجاد ميكنند ، و گاه نيز با توجيهاتي  كه بر گرفته از قوانيين استكباري خود شان ميباشد بصورت علني به اين اقدام دست ميزنند و در هر دو مورد چون خود فاعل آن هستند مجاز ومشروع ميدانندو هر نوع حركتي كه بر گرفته از دفاع از حقوق انساني و مخالفت عليه استكبار و سياستهاي ناجوانمردانه آنها باشد را يك عمل غير مشروع و غير مجاز ميدانند. بنابراين همانگونه كه قبلاً نيز به آن اشاره گرديده بود بهترين راه تشخيص براي مجاز وغير مجاز بودن آن در گام اول مذهب است و در بررسي دوم نوع مذهب است كه با يك بررسي منطقي و اصولي بايد به اين نتايج رسيد. ولي آنچه مسلم است اگر اختيار مجوز در دست بنده باشد هرچه زمان به جلو برود اوضاع از اين كه هست بدتر خواهد شد. و تنها راه كنترل و تعديل در مجازاتها راه الهي و استنباط از احكام الهيست .
هرچند لازم به ذكر استكه عمدتاً كساني كه خود را مدافع حقوق بشر ميدانند و كرسيهاي بين المللي را اشغال كرده اند سردمداران تروريست جهاني هستند و به اسم تلاش براي مردم كشورشان هر گونه ظلم و ترور شخصيتهاي مزاحم را مجاز ميداند . در حالي كه خود مدعي داشتن ديني هستند كه سر شار از محبت است!! در حالي كه خود بويي از محبت نبرده اند.
جنگها و حضور غير مشروع در كشورهاي مختلف جهان سوم همگي حاكي از سياست هاي نامشروع آنهاست. كه متاسفانه بعضي از خود بيگانه داخلي در هر كشوري كه آنها قدم ميگذارند بانيان گسترش همان فرهنگ و سياست نا مشروع هستند و براي انحراف افكار عمومي و توجيه در علت حضورشان ، با بمب گذاريها و كشتار مردم بي دفاع كه به دست عوامل خودشان انجام ميگيرد ، سعي در موجه جلوه دادن حضور خودشان دارند و فكر ميكنند مردم مثل خود آنها خر هستند و نميفهمند. ولي چرا بعضي در داخل هر كشور با همدستي و خيانت به ملت خود آب به آسياب دشمن ريخته و اينگونه خود را فدايي غربيان ميدانند ، ميتواند چند علت اساسي داشته باشد.  اولا ً دوري از دين و ايمان و باور به وجود خداوند  و روز جزا .از مورد اصلي ميباشد كه ميتواند يك نفر را انسان و يا انسان نما كند.  ثانياً  عقده هاي روحي و رواني و عشق به تفريحات دنيوي و لذتهاي خارج از اندازه و......................باعث ميشود كه يك نفر بدنبال كسب درآمدهاي غير مشروع باشد كه يك راه آن خيانت است و غافل از اينكه خود نيز يكي از قربانيان همين خيانت است و وقتي متوجه اشتباهات خود ميشوند كه جاي جبران نيست. مثل راه دادن دزدان توسط يكي از ساكنان يك منزل است كه اموال خود او نيز در اين ورود مورد سرقت قرار ميگيرد و  خود آن شخص نيز متضرر ميشود.
ثالثا ،: گاه پيش ميآيد كه يك مكتب و يا شخصيتهاي سياسي يا مذهبي از يك خود خواهي كاذب و تصور بر اينكه چون تعدادي طرفدار دارند پس مجاز به ورود در ذات هر مسئله اي هستند و ايمان كاذب به اين باور غلط ، آن شخص يا بانيان آن مكتب را وادار به حركت در مسيري ميكند كه به اشتباه درست ميدانند كه تنها را نجات شناخت بيشتر به مباني و دوري از خود خواهي و خود رايي است . تا با عنايت به فضل و رحمت خدا در مسير در ست قرار گيرند
لذا در پايان باز تاكيد ميكنم كه هيچ شخص ، گروه، دولتمردي ، حق دادن مجوز به قتل افراد بصورت فردي و جمعي نخواهد داشت مگر آنكه ريشه منطقي ، مذهبي ، الهي داشته باشد كه عموما، چون احكام الهي با فطرت انسانها نيز منطبق است ، تشخيص آن در صورتي كه با توكل به خدا و عدم اعناد و كينه ورزي باشد ، آسان است. و بايد فقط در راستاي مجوزهاي الهي باشد.


۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

ترور و تروريست




ترور  و  تروريست ( بخش اول ) :  يكي از معظلات قرن حاضر كه زياد با لفظ آن بازي ميگردد همين واژه است كه خود واژه نيز در اين زمان ترور شده و همه گونه مورد آزار قرار ميگيرد. آنچه در اذهان جا گرفته  كشتني است كه از سر حق نبا شد . اما در كل ميخواهيم كلي تر صحبت كنيم. و اصولا اگر در اين زمان در مباحث از كليت خارج شويم و بخواهيم در گرد جزئيات بگرديم ، سر در گم شده و عاقبت نيز به بيراه خواهيم رفت .  بنابراين در اين وبلاگ هميشه سعي من در اين بوده كه كمتر به جز ئيات بپردازم . عمدتاً موفقيت را در بيان كليات ميبينم . فرض كنيد اگر در رياضي  علائم و فرمولها نبود وقرار بود همه چيز با ذكر ريز آن نوشته شود در بسياري از مباحث عمر نويسنده به پايان ميرسيد و بسيار از معادلات حل نشده ميماند. لذا  در اين مبحث نيز ما  اول بصورت كلي چند مطلب را بايد براي خود روشن كنيم.
{{يك }}  :  آنكه نتيجه يك ترور اگر به قصد جان باشد نه غير جان ، عاقبت نهايي اش مرگ است. مسئله اي كه همه، دير يا زود با آن روبرو ميشويم. پس آنچه در نتيجه آن است عموميست ،و  مهم قبل از ترور  است  كه بايد ببينيم  چه كرده ايم كه مورد ترور قرار ميگريم.  ارزشهاي اصلي به قبل از ترور وعملكرد خود انسان برميگردد. آيا در مسير درست بوده ايم كه بد كاران براي رفع از وجودمان ما را ترور  كرده اند. يا آنقدر ستمگر بوده ايم كه مورد هجوم گرو هاي مخالف قرار گرفته ايم و ماراترور كرده اند. بنابراين در همين ابتدا به يك نتيجه اصولي ميرسيم كه ترور دو وجه مثبت و منفي دارد.؟!  و اگر اين دو وجه نبود تروريستها توجيهي براي عملكرد خود نداشتند.  و  از طرفي گاه اين ترور از حالت فردي در ميآيد و جنبه جمعي ميگيرد . گاه آنقدر اين جنبه جمعي آن بزرگ ميشود كه تبديل به جنگ ميشود و و در اصل يك ترور كلان .؟؟؟!!! و در عاقبت عمده اين ترورها چه در حالت فردي باشد و يا به ديد من در حد كلان آن نتيجه مرگ به آن الصاق گرديده ، از موارد مجروحيت و مصدوميت غافل نميشويم. كه در مواردي اين چنين ميشود، ولي اصل قضيه را عوض نميكند.  و نفس  از بين بردن است.
حال ميخواهيم مسئله را باز تر كنيم و آن اينكه از خاصيت هاي دنيا از بين رفتن و تغيير و تبديل است . بنابراين روند ترور و جنگ جزء همين تغيير و تبديلها ميباشد كه باز مهم استكه قبل از اين چه كرده ايم و آنچه در اين تبديل باقي ميگذاريم چه است . آيا ميوه يك درخت سالم هستيم يا ميوه .................................اينكه چگونه به پايان دنيا رسيده ايم يك بحث است وآنكه از اين پايان چه نتيجه اي مانده است يك بحث ديگر.
اگر بخواهيم با مثال پيش برويم و به چند نمونه جز ، اشاره كنيم: مثل ترور حضرت علي (ع) و معادل آن ترور خيانتكاراني كه توسط گروه هاي مذهبي كشته شده اند. هر دو جنبه ترور داشته ...................اما اين كجا و آن كجا. 
و باز مسئله را باز تر مي كنيم ، و آن نقطه مقابل مفعول ترور است بعبارتي فاعل آن و تروريست . ؟ و باز به عباتي ديگر قاتل....؟ وقتي بحث به قتل و كشتن ميرسد ، بايد دقت بيشتري داشته باشيم ، چرا كه ما نيز به نوعي قاتل هستيم و هر كدام از ما در طول زندگي خود يك موجود زنده را كشته ايم . حال خواسته ويا نخواسته ، وعمدتا دليلهايمان اين بوده كه يك موجود مزاحم . موزي ، و خطرناك را كشته ايم. و كسي هم مخالفت نميكند چرا كه با يك اصول كلي ما نيز آن دلايل را قبول ميكنيم . وهمين دلايل استكه باعث ميشود ما بر عملكرد خود يك توجيه منطقي داشته باشيم و عذاب وجدان نداشنه باشيم. بنابر اين من فكر ميكنم قبل از آنكه مفعول هر ترور بررسي گردد بايد فاعل آن مورد بررسي قرار گيرد. چرا كه از نتيجه افكار و شخصيت و دليل فاعل است كه ارزش ويا ضد ارزش آن ترور ماهيت ميگيرد و شخصيت مفعول نيز ثابت ميگردد.  فرض كنيد يك قاتل زنجيره اي توسط يك پليس تحت تعقيب است و پليس براي دفاع از خود مجبور به كشتن آن ميشود . آيا اين عمل جزؤ ترور محسوب نميشود ؟ آيا قتل نيست؟ آيا عمل مامور اشتباه بوده ؟ آيا بايد ميگذاشته تا آن قاتل فراري و زنجيره اي او را بكشد ؟ حال اگر يك نفر كه عزيزش قرباني عملكرد اين قاتل زنجيره اي است براي دفاع او را بكشد ، حكمش همان حكم آن پليس است ؟ آيا اگر براي قصاص و انتقام آن را بكشد باز حكمي مثل حكم مامور را دارد . به هر حال مامور وقانون او را ميكشت . ولي چرا غير ما مور جريمه دارد و مامور ندارد .؟ پس در اين مرحله نيز يك توجيه منطقي بنام مجوز  وجود دارد كه يك عمل را مشروع و غير مشروع ميكند . واين ذات دنياست كه انسانها براي عمده اعمال خود نياز به مجوزهاي بسياري دارند. كه اگر بر طبق آن عمل نكنند توبيخ ميشوند.
اما سوال اين است كه اين مجوزها بايد سليقه اي باشد ؟ يعني هر كشوري ميتواند با مجوزهاي داخلي خود نسبت به كشور ديگر حمله كند . همان كاري كه حتي در اين قرن باره و بارها توسط كشورهايي كه ميخواسته اند مجوز هاي خود را به ديگرا ن تحميل كنند. و همين باعث شده بود ترور ها چه در حد فردي وچه در حد كلان شيوع پيدا كند . و همين تعدد راي هاست كه موجب بسياري جنگ ها و ترور هاست كه زماني ميتوان آن را كم كرد كه قانون ومجوز ، جهان شمول باشد و همه تابع آن باشند و آن همين دين و مذهب استكه كه بواسطه الهي بودن آن ميتواند نسبت به همه حكومت برابر داشته باشد.
وقتي قانون گذار سازنده و خالق باشد كه آگاهي كامل به مخلوقات خود دارد بديهيست كه آن قانون بهترين مجوز ها را براي همه مسائل زندگي به ارمغان خواهد داشت . و آنچه مستكبرين ساخته اند كه دين فقط يك بعد معنوي دارد و بايد در عبادت خلاصه شود  بدليل سود جويهاي خودشان است كه ميخواهند مجوزها وقوانين الهي را كمرنگ و مجوزهاي منفعت طلبانه خود را پر رنگ كنند.  و اگر نه مگر ميشود قانون خالق ضعيف تر از قانون مخلوق باشد!!!!!!!؟؟؟؟
بنابر اين اگر ما در اطاعت از قانون الهي با شيم در رعايت مجوزها ، دستور العمل هايي داريم كه در كليه اعمال ما را راهنماست . و در همان مجوزهاست كه ما ميدانيم كجا قاتلي هستيم كه بايد مجازات شويم و يا قاتلي هستيم كه خدا نيز از ما راضيست. .................مگر نه اين استكه بعد از اين عمر كوتاه جبراً به عالم ديگر ميرويم كه باز خواست كنند ه آن خداست . پس چرا بايد به قانوني كه خود او فرستاده تابع نباشيم كه بعد موردمجازات قرار گيريم. و يكي از دلايل وجود امام زمان (عج) همين استكه اثبات حكومت الهي واجرايي بودن آن گردد.
 پس نتيجه ميگريم كه يك ترور با شرايطي كه گفته شد وقتي ميتواند مشروع باشد كه از اصول الهي پيروي كند و بس. و وقتي ميتوانيم ترور و تروريست را به معناي واقعي محكوم كنيم كه اهداف آن مورد توجه قرار گيرد . وبه همين دليل استكه مستكبرين كليه ترورهاي خود را مشروع و تجاوزهاي خود را صحيح ميدانند و هر عملكردي را بر خلاف افكار خودشان  تروريست و خلافكار معرفي ميكنند وخود را مجاز به مجازات آنها ميدانند. در حالي كه ملاك قانون مخلوق اشتباه است آنان اگر خود را با قانون الهي بسنجند تازه در ميابند كه تا حالا نيز بيشتر از كوپنشان زندگي كرده اند.
لذا به ديد من نيز هر مجازات و  تروري كه خارج از قوانين الهي باشدبايدمحكوم كنيم و مجازاتها را تابع قانون و مجوزهاي خدايي ميدانم. و هركه از اين قانون تبعيت نكند زيانكاراني هستند كه بايد مورد رفعت الهي قرار گيرند. پس عمده تشخيص شناخت ذات ترو ر و تروريست روشن گرديد و بايد با يك ديد و علم كلي و به دور از توجيهات غير منطقي به همه مسائل نگاه كرد. و آنگاه خواهيم يافت كه مستكبرين و كشورهاي غربي خود سر منشاء يك تروريسم نا مشروع ميباشند كه براي رسيدن به هر هدف دنيوي يك قانون شخصي بر آن ميگذارند و خود نيز مجري ميشوند و همه اعمال خود را چون قبلاً قانون آن را تصويب كرده اند مجاز دانسته و با جديت براي سر كوب همه مخالفانشان اقدام ميكنند. ......................... در حالي كه روش استنباط غلط است و با استفاده غلط و نا بجا از واژه ترور نيتي جز سر پوش گذشتن بر اعمال ننگين خود ندارند . اما ما مسلمكين با استفاده از قانون دفاع از حقوق شرعي خود   بر خود ميدانيم كه در همه شرايط از خود، ناموس و وطنمان دفاع كنيم و اهميت نميدهيم از سر سياست چه نامي بر ما مينهند . آنچه مهم است رضايت خدا ست كه سعي در جلب آن رضايت هستيم و لا غير. {{پايان  بخش اول }}


۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

هنرمندنمايان



و اما امروز ميخواهم از هنرمند نمايان پُر ادعا سخن بگويم و قبل از آن نياز به چند مثال ساده ميباشد . فرض كنيد بچه اي كه در يك محيط خانوادگي تربيت يافته مدعي باشد كه بي ريشه است وهرچه دارد از خودش ميباشد و فراموش كند كه يك خانواده موجب بزرگي فعلي اوست وگرنه شايد از سوء تغذيه زنده نمي ماند چه برسد به پيشرفت در مراحل علمي و تحصيلي .
و يا در نظر بگيريد يك دانشمند مدعي باشد كه هرچه دارد از علم ذاتي اوست و همچنين بدون گذراندن مراحل معمول در مسند استادي دانشگاه است. البته از معدود موارد نادر گذر ميكنيم.
و اما هنرمندان : گاه فراموش ميكنند كه براي رسيدن به مراحل بالا جداي از مشقت خودشان ، خيلي ها در اين مشقت شريك بوده اند. بعنوان مثال مربيانشان ، خانواده اشان، همسايگانشان ، افراد مملكتشان، سرمايه گذاران آثارشان ، رسانه هاي نوشتاري و صدا وسيما، دولت مردانشان ، و خيلي عوامل ديگر . خصوصاً هنرپيشه گان و اهالي موسيقي . و بعد كه معروفيت رسيدن گذشته را فراموش ميكنند و آينده را مطلق در كام خود ميبينند. 
گويا فراموش كرده اند كه تنها هنر يك شخص، موجب محبوبيت ومانده گاري يك هنرمند نميشود . بلكه عوامل بسيار ي جداي احترام به عوامل ذكر شده فوق، باعث اين دوام خواهد گرديد. بعنوان مثال : پايبند بودن به مسائل فرهنگي جامعه خودش ، معتقد بودن به آئين جامعه خودش، غيرت وتعصب داشتن نسبت به آب و خاك و وطن خودش، كه اگر اينها نبود يك هنرمند، هنرمند شناخته نميشد. وبعد معروف نميشد و در مرحله آخر محبوب نميشد.
حال چه ميشود هنرمند نماياني كه سالها ما فريب ظاهرشان را خورديم و به آنها دلبسته بوديم ، پا پس ميكشند و باطن خود را نمايان ميسازند.  و به اسم آزادي ، استقلال فكري ، مردم خواهي ، حتي حاضر نميشوند كارهايشان براي هموطنانشان به نمايش گذاشته شود . مگر نه اينكه اگر همين رسانه ها  طي 30سال گذشته آنها را بالا نميكشيدند، آنها با سوابق پيش از انقلابشان جايگاهي نزد اين مردم متعصب و غيرتي نداشتند . واگر اين مردم گذشته سياسي چسبيده به هنرشان را بيخيال شدند به اميد آدم شدنشان بود، نه اينكه از دوش ما بالا بروند ديگر جلوتر از بيني خود را نبيند.
از طرفي مگر اين رسانه ها براي غير مردم ايران پخشي دارند كه آنها ناراحت هستند. وشايد واقعاً براي همين نارحتند كه مردم ايران آنها را ميبينند و يا صداي آنها را ميشنوند. هچند براي بعضي از آنها دليل ديگري هم دارد كه شعار هاي سياسي پوشش آن آن مسئله است. و آنهم پايين بودن فروش كارها و آثار آنهاست كه با نسل جديد تنوع پرست ، در ركود تجاري بسر ميبرند. و بهترين كار اين استكه در پشت پرده باشند  وكمتر ديده شوند تا با ناز وكرشمه فخر فروشي كنند و قيمت خود را بالا ببرند . كه اين هم بزكي شبه هنري به سبك غربيست و در ايران خريداري ندارد .
مطلب جالب ديگر در خصوص اين افراد اينكه شعار جدايي  دين از ديگر عرصه ها را سر ميدهند و خود پرچم دار بازار هنر و سياست شده اند . اگر سياست يك بازي مستقل است و هيچ حرفه و آئيني نبايد با آن مخلوط باشد  . پس چرا شما با كثيفترين حالت آنرا مخلوط كرده ايد . وشايد فقط اسلام و خصوصاً شيعه نبايد با سياست كاري داشته باشد و بقيه آزادند. چرا كه نه ، اصل غيرت و عشق و معرفت و ايمان و خداپرستي و عزت و ايثار و آنچه خدا عزيز ميدارد در اين كفه جا گرفته و براي همين ديگران از حسادت چشم خود رابسته و با بي حيايي فقط حرفهايي كه دشمن اين مرز و بوم ميپسندد ميزنند. شايد اين هم يك معامله پر سود ديگر است و ما نميدانيم.
 و اما حرف آخر اينكه دولنها ميآيند و ميروند، چه خوب باشند وچه بد ، خود ما بايد آينده خود را رقم بزنيم . شما ميخواهد گوشت را به گربه بسپاريد و دم از ايراني بودن هم بزنيد . آيا رواست؟ دولت مردان ما مگر غير خود ما هستند . ؟ همه دولت كه رييس جمهور نيست ، كل دولت و وزارتخانه ها و سازمانه هاي وابسته را نگاه كنيم ، بالاخره يكي از بستگان من وشما داخل آن است . و ريشه همه آنها به خود ما بر ميگردد و تف سر بالاست. اگر اشتباه و قصور ميبينيم يكسر كار را بگيريم تا مشكل حل شود ، و گرنه از اختلاف هيچ كسي جز دشمن سود نخواهد برد..............



۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

انرژي هسته اي




ا نر ژ ي هسته اي : يكي از مسائل روز انرژي هستي و دعوا بر سر اينكه ايران داشته باشد با خير؟
اولين سوال بايد اين باشد كه آيا استفاده از اين انرژي خوب است يا بد؟ كه با توجه به استفاده كشور هايي كه ادعا دارند خيلي ميفهمند ميتوان نتيجه گرفت كه چيز چندان بدي هم نيست . چون اگر بود آنها هم استفاده نميكردنند. اما سوال دوم : چه نوع استفاده هايي ميتواند داشته باشد؟ ميگويند بطور كلي دو نوع استفاده دارد . يكي صلح آميز و دومي غير صلح آميز. اما چيزي كه مجهول مانده ،  اين است كه اينهايي كه در حال حاضر دارند استفاده ميكنند از كدام يكي بهره ميگيرند؟ از اولي يا دومي ؟ يا هر دو؟ وچرا نميخواهند كسي به جمع آنها اضافه شوند؟
حا لا ما بگونه اي ديگر سوال ميكنيم. اگر حا لت اول خوب است پس بايد همه استفاده كنند و تمام كساني كه از اين نعمت الهي استفاده ميكنند بايد به ديگران كه توانايي استفاده را ندارند كمك كنند كه آنها نيز استفاده كنند و اينكه ما نع ميشوند دليلي ندارند جز اينكه منافع مادي خودشان به خطر ميا فتد  وديگر چگونه ميتوانند ديگران را زير سلطه خود نگاه دارند. ؟ بنابر اين بهترين راه اين اينست كه مانع از بهره گيري كشورهاي ديگر شوند . 
اما حالت دوم : اگر حالت دوم بد است ؟ پس چرا شما استفاده ميكنيد ؟ اگر ميخواهيد بگوييد كه ما فقط داريم . بكار نميگيريم  كه يك حرف ياوه است . چون هم داريد . هم استفاده كردهايد . وهم هنوز از قبال آن و زور پشتوانه آن داريد سود ميبريد . واگر مانع از اين ميشويد ديگري به جمع شما اضافه نشود . به عبارتي ميخواهيد كسي براي شما شاخ نشود. وگرنه دلتان براي كسي نسوخته است .
اما مهمتر اينكه ،  نبايد فكر كنيد آنهايي كه دارند به حمايت شما سخن ميگويند. اعم از ايرانيان داخل كشور خودتان و هم  غير ايرانيان همگي خر هستند و هيچ نمي فهمند . كه يك خيال باطل است. هر چند اگر شما اين فكر را بكنيد شما خيلي خر هستيد . كه بعيد است تا اين اندازه بي عقل باشيد .
بنابر اين نتيجه ميگيريم كه اين انرژي در دو حالتش در صورتي كه شما هم داشته باشيد براي ديگران هم بي ضرر است . چون هم از نظر اقتصادي  محتاج شما نمشوند و هم از نظر نظامي به امثال شما رو نميدهند كه اينگونه به آنها زور بگوييد .
اما يك فرض ، اگر خداي ناكرده جنگي هم در بگيرد ، ديگر جنگ نا برابر نخواهد بود . بنا براين اي هم وطني كه در جاي جاي اين كره خاكي زندگي ميكنيد با دور انديشي از سوء استفاده هر مخالف كشور ايران جلو گيري كنيد و فكر نكنيد اين مسئوليت ديگران است و شما جز خوردن وخوابيدن تكليفي نداريد. و بقول سالار شهيدان اگر دين نداريد ، آزاده باشيد.