۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

هنرمندنمايان



و اما امروز ميخواهم از هنرمند نمايان پُر ادعا سخن بگويم و قبل از آن نياز به چند مثال ساده ميباشد . فرض كنيد بچه اي كه در يك محيط خانوادگي تربيت يافته مدعي باشد كه بي ريشه است وهرچه دارد از خودش ميباشد و فراموش كند كه يك خانواده موجب بزرگي فعلي اوست وگرنه شايد از سوء تغذيه زنده نمي ماند چه برسد به پيشرفت در مراحل علمي و تحصيلي .
و يا در نظر بگيريد يك دانشمند مدعي باشد كه هرچه دارد از علم ذاتي اوست و همچنين بدون گذراندن مراحل معمول در مسند استادي دانشگاه است. البته از معدود موارد نادر گذر ميكنيم.
و اما هنرمندان : گاه فراموش ميكنند كه براي رسيدن به مراحل بالا جداي از مشقت خودشان ، خيلي ها در اين مشقت شريك بوده اند. بعنوان مثال مربيانشان ، خانواده اشان، همسايگانشان ، افراد مملكتشان، سرمايه گذاران آثارشان ، رسانه هاي نوشتاري و صدا وسيما، دولت مردانشان ، و خيلي عوامل ديگر . خصوصاً هنرپيشه گان و اهالي موسيقي . و بعد كه معروفيت رسيدن گذشته را فراموش ميكنند و آينده را مطلق در كام خود ميبينند. 
گويا فراموش كرده اند كه تنها هنر يك شخص، موجب محبوبيت ومانده گاري يك هنرمند نميشود . بلكه عوامل بسيار ي جداي احترام به عوامل ذكر شده فوق، باعث اين دوام خواهد گرديد. بعنوان مثال : پايبند بودن به مسائل فرهنگي جامعه خودش ، معتقد بودن به آئين جامعه خودش، غيرت وتعصب داشتن نسبت به آب و خاك و وطن خودش، كه اگر اينها نبود يك هنرمند، هنرمند شناخته نميشد. وبعد معروف نميشد و در مرحله آخر محبوب نميشد.
حال چه ميشود هنرمند نماياني كه سالها ما فريب ظاهرشان را خورديم و به آنها دلبسته بوديم ، پا پس ميكشند و باطن خود را نمايان ميسازند.  و به اسم آزادي ، استقلال فكري ، مردم خواهي ، حتي حاضر نميشوند كارهايشان براي هموطنانشان به نمايش گذاشته شود . مگر نه اينكه اگر همين رسانه ها  طي 30سال گذشته آنها را بالا نميكشيدند، آنها با سوابق پيش از انقلابشان جايگاهي نزد اين مردم متعصب و غيرتي نداشتند . واگر اين مردم گذشته سياسي چسبيده به هنرشان را بيخيال شدند به اميد آدم شدنشان بود، نه اينكه از دوش ما بالا بروند ديگر جلوتر از بيني خود را نبيند.
از طرفي مگر اين رسانه ها براي غير مردم ايران پخشي دارند كه آنها ناراحت هستند. وشايد واقعاً براي همين نارحتند كه مردم ايران آنها را ميبينند و يا صداي آنها را ميشنوند. هچند براي بعضي از آنها دليل ديگري هم دارد كه شعار هاي سياسي پوشش آن آن مسئله است. و آنهم پايين بودن فروش كارها و آثار آنهاست كه با نسل جديد تنوع پرست ، در ركود تجاري بسر ميبرند. و بهترين كار اين استكه در پشت پرده باشند  وكمتر ديده شوند تا با ناز وكرشمه فخر فروشي كنند و قيمت خود را بالا ببرند . كه اين هم بزكي شبه هنري به سبك غربيست و در ايران خريداري ندارد .
مطلب جالب ديگر در خصوص اين افراد اينكه شعار جدايي  دين از ديگر عرصه ها را سر ميدهند و خود پرچم دار بازار هنر و سياست شده اند . اگر سياست يك بازي مستقل است و هيچ حرفه و آئيني نبايد با آن مخلوط باشد  . پس چرا شما با كثيفترين حالت آنرا مخلوط كرده ايد . وشايد فقط اسلام و خصوصاً شيعه نبايد با سياست كاري داشته باشد و بقيه آزادند. چرا كه نه ، اصل غيرت و عشق و معرفت و ايمان و خداپرستي و عزت و ايثار و آنچه خدا عزيز ميدارد در اين كفه جا گرفته و براي همين ديگران از حسادت چشم خود رابسته و با بي حيايي فقط حرفهايي كه دشمن اين مرز و بوم ميپسندد ميزنند. شايد اين هم يك معامله پر سود ديگر است و ما نميدانيم.
 و اما حرف آخر اينكه دولنها ميآيند و ميروند، چه خوب باشند وچه بد ، خود ما بايد آينده خود را رقم بزنيم . شما ميخواهد گوشت را به گربه بسپاريد و دم از ايراني بودن هم بزنيد . آيا رواست؟ دولت مردان ما مگر غير خود ما هستند . ؟ همه دولت كه رييس جمهور نيست ، كل دولت و وزارتخانه ها و سازمانه هاي وابسته را نگاه كنيم ، بالاخره يكي از بستگان من وشما داخل آن است . و ريشه همه آنها به خود ما بر ميگردد و تف سر بالاست. اگر اشتباه و قصور ميبينيم يكسر كار را بگيريم تا مشكل حل شود ، و گرنه از اختلاف هيچ كسي جز دشمن سود نخواهد برد..............



هیچ نظری موجود نیست: