۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

ترور و تروريست




ترور  و  تروريست ( بخش اول ) :  يكي از معظلات قرن حاضر كه زياد با لفظ آن بازي ميگردد همين واژه است كه خود واژه نيز در اين زمان ترور شده و همه گونه مورد آزار قرار ميگيرد. آنچه در اذهان جا گرفته  كشتني است كه از سر حق نبا شد . اما در كل ميخواهيم كلي تر صحبت كنيم. و اصولا اگر در اين زمان در مباحث از كليت خارج شويم و بخواهيم در گرد جزئيات بگرديم ، سر در گم شده و عاقبت نيز به بيراه خواهيم رفت .  بنابراين در اين وبلاگ هميشه سعي من در اين بوده كه كمتر به جز ئيات بپردازم . عمدتاً موفقيت را در بيان كليات ميبينم . فرض كنيد اگر در رياضي  علائم و فرمولها نبود وقرار بود همه چيز با ذكر ريز آن نوشته شود در بسياري از مباحث عمر نويسنده به پايان ميرسيد و بسيار از معادلات حل نشده ميماند. لذا  در اين مبحث نيز ما  اول بصورت كلي چند مطلب را بايد براي خود روشن كنيم.
{{يك }}  :  آنكه نتيجه يك ترور اگر به قصد جان باشد نه غير جان ، عاقبت نهايي اش مرگ است. مسئله اي كه همه، دير يا زود با آن روبرو ميشويم. پس آنچه در نتيجه آن است عموميست ،و  مهم قبل از ترور  است  كه بايد ببينيم  چه كرده ايم كه مورد ترور قرار ميگريم.  ارزشهاي اصلي به قبل از ترور وعملكرد خود انسان برميگردد. آيا در مسير درست بوده ايم كه بد كاران براي رفع از وجودمان ما را ترور  كرده اند. يا آنقدر ستمگر بوده ايم كه مورد هجوم گرو هاي مخالف قرار گرفته ايم و ماراترور كرده اند. بنابراين در همين ابتدا به يك نتيجه اصولي ميرسيم كه ترور دو وجه مثبت و منفي دارد.؟!  و اگر اين دو وجه نبود تروريستها توجيهي براي عملكرد خود نداشتند.  و  از طرفي گاه اين ترور از حالت فردي در ميآيد و جنبه جمعي ميگيرد . گاه آنقدر اين جنبه جمعي آن بزرگ ميشود كه تبديل به جنگ ميشود و و در اصل يك ترور كلان .؟؟؟!!! و در عاقبت عمده اين ترورها چه در حالت فردي باشد و يا به ديد من در حد كلان آن نتيجه مرگ به آن الصاق گرديده ، از موارد مجروحيت و مصدوميت غافل نميشويم. كه در مواردي اين چنين ميشود، ولي اصل قضيه را عوض نميكند.  و نفس  از بين بردن است.
حال ميخواهيم مسئله را باز تر كنيم و آن اينكه از خاصيت هاي دنيا از بين رفتن و تغيير و تبديل است . بنابراين روند ترور و جنگ جزء همين تغيير و تبديلها ميباشد كه باز مهم استكه قبل از اين چه كرده ايم و آنچه در اين تبديل باقي ميگذاريم چه است . آيا ميوه يك درخت سالم هستيم يا ميوه .................................اينكه چگونه به پايان دنيا رسيده ايم يك بحث است وآنكه از اين پايان چه نتيجه اي مانده است يك بحث ديگر.
اگر بخواهيم با مثال پيش برويم و به چند نمونه جز ، اشاره كنيم: مثل ترور حضرت علي (ع) و معادل آن ترور خيانتكاراني كه توسط گروه هاي مذهبي كشته شده اند. هر دو جنبه ترور داشته ...................اما اين كجا و آن كجا. 
و باز مسئله را باز تر مي كنيم ، و آن نقطه مقابل مفعول ترور است بعبارتي فاعل آن و تروريست . ؟ و باز به عباتي ديگر قاتل....؟ وقتي بحث به قتل و كشتن ميرسد ، بايد دقت بيشتري داشته باشيم ، چرا كه ما نيز به نوعي قاتل هستيم و هر كدام از ما در طول زندگي خود يك موجود زنده را كشته ايم . حال خواسته ويا نخواسته ، وعمدتا دليلهايمان اين بوده كه يك موجود مزاحم . موزي ، و خطرناك را كشته ايم. و كسي هم مخالفت نميكند چرا كه با يك اصول كلي ما نيز آن دلايل را قبول ميكنيم . وهمين دلايل استكه باعث ميشود ما بر عملكرد خود يك توجيه منطقي داشته باشيم و عذاب وجدان نداشنه باشيم. بنابر اين من فكر ميكنم قبل از آنكه مفعول هر ترور بررسي گردد بايد فاعل آن مورد بررسي قرار گيرد. چرا كه از نتيجه افكار و شخصيت و دليل فاعل است كه ارزش ويا ضد ارزش آن ترور ماهيت ميگيرد و شخصيت مفعول نيز ثابت ميگردد.  فرض كنيد يك قاتل زنجيره اي توسط يك پليس تحت تعقيب است و پليس براي دفاع از خود مجبور به كشتن آن ميشود . آيا اين عمل جزؤ ترور محسوب نميشود ؟ آيا قتل نيست؟ آيا عمل مامور اشتباه بوده ؟ آيا بايد ميگذاشته تا آن قاتل فراري و زنجيره اي او را بكشد ؟ حال اگر يك نفر كه عزيزش قرباني عملكرد اين قاتل زنجيره اي است براي دفاع او را بكشد ، حكمش همان حكم آن پليس است ؟ آيا اگر براي قصاص و انتقام آن را بكشد باز حكمي مثل حكم مامور را دارد . به هر حال مامور وقانون او را ميكشت . ولي چرا غير ما مور جريمه دارد و مامور ندارد .؟ پس در اين مرحله نيز يك توجيه منطقي بنام مجوز  وجود دارد كه يك عمل را مشروع و غير مشروع ميكند . واين ذات دنياست كه انسانها براي عمده اعمال خود نياز به مجوزهاي بسياري دارند. كه اگر بر طبق آن عمل نكنند توبيخ ميشوند.
اما سوال اين است كه اين مجوزها بايد سليقه اي باشد ؟ يعني هر كشوري ميتواند با مجوزهاي داخلي خود نسبت به كشور ديگر حمله كند . همان كاري كه حتي در اين قرن باره و بارها توسط كشورهايي كه ميخواسته اند مجوز هاي خود را به ديگرا ن تحميل كنند. و همين باعث شده بود ترور ها چه در حد فردي وچه در حد كلان شيوع پيدا كند . و همين تعدد راي هاست كه موجب بسياري جنگ ها و ترور هاست كه زماني ميتوان آن را كم كرد كه قانون ومجوز ، جهان شمول باشد و همه تابع آن باشند و آن همين دين و مذهب استكه كه بواسطه الهي بودن آن ميتواند نسبت به همه حكومت برابر داشته باشد.
وقتي قانون گذار سازنده و خالق باشد كه آگاهي كامل به مخلوقات خود دارد بديهيست كه آن قانون بهترين مجوز ها را براي همه مسائل زندگي به ارمغان خواهد داشت . و آنچه مستكبرين ساخته اند كه دين فقط يك بعد معنوي دارد و بايد در عبادت خلاصه شود  بدليل سود جويهاي خودشان است كه ميخواهند مجوزها وقوانين الهي را كمرنگ و مجوزهاي منفعت طلبانه خود را پر رنگ كنند.  و اگر نه مگر ميشود قانون خالق ضعيف تر از قانون مخلوق باشد!!!!!!!؟؟؟؟
بنابر اين اگر ما در اطاعت از قانون الهي با شيم در رعايت مجوزها ، دستور العمل هايي داريم كه در كليه اعمال ما را راهنماست . و در همان مجوزهاست كه ما ميدانيم كجا قاتلي هستيم كه بايد مجازات شويم و يا قاتلي هستيم كه خدا نيز از ما راضيست. .................مگر نه اين استكه بعد از اين عمر كوتاه جبراً به عالم ديگر ميرويم كه باز خواست كنند ه آن خداست . پس چرا بايد به قانوني كه خود او فرستاده تابع نباشيم كه بعد موردمجازات قرار گيريم. و يكي از دلايل وجود امام زمان (عج) همين استكه اثبات حكومت الهي واجرايي بودن آن گردد.
 پس نتيجه ميگريم كه يك ترور با شرايطي كه گفته شد وقتي ميتواند مشروع باشد كه از اصول الهي پيروي كند و بس. و وقتي ميتوانيم ترور و تروريست را به معناي واقعي محكوم كنيم كه اهداف آن مورد توجه قرار گيرد . وبه همين دليل استكه مستكبرين كليه ترورهاي خود را مشروع و تجاوزهاي خود را صحيح ميدانند و هر عملكردي را بر خلاف افكار خودشان  تروريست و خلافكار معرفي ميكنند وخود را مجاز به مجازات آنها ميدانند. در حالي كه ملاك قانون مخلوق اشتباه است آنان اگر خود را با قانون الهي بسنجند تازه در ميابند كه تا حالا نيز بيشتر از كوپنشان زندگي كرده اند.
لذا به ديد من نيز هر مجازات و  تروري كه خارج از قوانين الهي باشدبايدمحكوم كنيم و مجازاتها را تابع قانون و مجوزهاي خدايي ميدانم. و هركه از اين قانون تبعيت نكند زيانكاراني هستند كه بايد مورد رفعت الهي قرار گيرند. پس عمده تشخيص شناخت ذات ترو ر و تروريست روشن گرديد و بايد با يك ديد و علم كلي و به دور از توجيهات غير منطقي به همه مسائل نگاه كرد. و آنگاه خواهيم يافت كه مستكبرين و كشورهاي غربي خود سر منشاء يك تروريسم نا مشروع ميباشند كه براي رسيدن به هر هدف دنيوي يك قانون شخصي بر آن ميگذارند و خود نيز مجري ميشوند و همه اعمال خود را چون قبلاً قانون آن را تصويب كرده اند مجاز دانسته و با جديت براي سر كوب همه مخالفانشان اقدام ميكنند. ......................... در حالي كه روش استنباط غلط است و با استفاده غلط و نا بجا از واژه ترور نيتي جز سر پوش گذشتن بر اعمال ننگين خود ندارند . اما ما مسلمكين با استفاده از قانون دفاع از حقوق شرعي خود   بر خود ميدانيم كه در همه شرايط از خود، ناموس و وطنمان دفاع كنيم و اهميت نميدهيم از سر سياست چه نامي بر ما مينهند . آنچه مهم است رضايت خدا ست كه سعي در جلب آن رضايت هستيم و لا غير. {{پايان  بخش اول }}


هیچ نظری موجود نیست: